گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 64
گذري بر اماکن منتسب به امام زمان (ع)







مرضیه اقاربپرست (اصفهان) سامرا سامرا شهر امام زمان، جایگاه ضریح مقدس عسکریین و آرامگاه امام هادي و امام حسن
عسکري(ع). مدفن سیده حکیمه خاتون دختر امام جواد(ع) و تنها شاهد ولادت امام مهدي و مدفن نرجس خاتون همسر امام حسن
عسکري(ع) و مادر بزرگوار حضرت مهدي. طلوع سامرا چه خواستنی است! با این دیار غربت نیستی. خود را انگار از اهل آن
میدانی گویی وطن توست اینجا! درست فهمیدهاي اینجا سرزمین پدري توست و تویی که خاكنشین یتیمی اویی. میبینی که
آب و هواي این شهر چقدر به تو میسازد و چقدر تسلیت میدهد. میروي و از کوي و برزنها میگذري به حرم و بر در سرسراي
او. اینجا را دیگر یقین داري که گذرگاه اوست و او به پدرش، مادرش و عمهاش سر میزند. او حتماً اینجا نفس کشیده است.
این دیوارهاي غربت گرفته، این چلچراغ آویخته، این سر در رنگ و رو رفته، همه و همه او را میشناسد و او را بارها دیدهاند و به
او سلام گفتهاند. هنگامی که از روضه منور بیرون میزنی دست به دیوار میکشی و گرد گرفتگیاش را میبینی. انگشت اشاره را
قلم میکنی و بر دیوار براي ملک نقاله وصیتی مینگاري: مرهمی بر قلب صد چاکم کنید گوشهاي در سامره خاکم کنید سرداب
مقدّس بر توست که با زحمت خود را به این مکان شریف برسانی و با سوز دل و حضور قلب در آن بنگري، اذن دخول بگیري و
سلامش کنی چرا که اینجا خانه سه امام بوده و محل راز و نیاز، و آخرین دیدار که او را پس پرده غیبت کشاند و ما را به فراق.
سکوت سرداب را بانگ دعایی شکسته است حاجتی به چراغ نیست، صدا، صداي آشناست. او دارد براي من و توي بی خبر
استغفار میکند. ما او را به فراموشی کشاندهایم، او یادمان هست و در رعایت حال ما اهمال نمیکند. واي بر ما! چگونه او همهاش
حرص ما را میخورد و ما بیخیال در تنپروري خویش دفن شدهایم؟! چگونه او ثواب صبورياش را نثار ما میکند، آن وقت ما
صفحه 39 از 56
جاي این که باري از دوشش برداریم، دایم به غمهایش میافزاییم؟! چقدر از اهل سماوات به خاطر ما شرمگین شود؟ چقدر آستین
به دهان بگیرد و آرام بگرید؟! از این پلهها با صبوري پایین برو و همۀ ادبی را که تا امروز ذخیره کردهاي ارزانی او کن! همۀ مهري
را که اندوختهاي رونما و احساست را به زبان بیاور. مولاي من اگر روزگار درخشان تو را دریابم و نشانههاي آشکار تو را درك
کنم در آن حال بنده حلقه به گوشات خواهم بود و امید دارم در پیش پاي تو جان دهم و رستگار شوم. (زیارت امام عصر در
سرداب) مسجد کوفه این جا مسجد کوفه است. یکی از چهار مسجدي که براي کسب فیض و بهرهگیري معنوي سزاوار است، به
آن جا بار سفر بست و نماز مسافر را شکسته یا تمام خواند. اینجا محل اقامه نماز پیامبران الهی است و نماز فریضه در آن با حج
پذیرفته شده برابري میکند. و تو به یاد فرق شکافته امیرالمؤمنین در محراب به امید ظهور فرزندش نماز را اقامه میکنی. و به یاد او
در مصلاي عصر ظهورش دست به دعا برمیداري. گرچه هواي این شهر بوي بیوفایی میدهد، اما در گوشه گوشۀ این مسجد
مقاماتی است که تو در کنار هر یک دو رکعت نماز میگذاري و یاد یار را زمزمه میکنی. اینجا مقام توبه آدم است و مصلاي
ابراهیم و ... محراب و محلّ نیایش علی. مسجد سهله در آن منطقه بعد از مسجد کوفه، مسجدي است بلند مرتبه که فضیلت دو
رکعت نماز در آن برابر افزایش دو سال بر عمر گرانمایه است. نفخه صور از آنجاست و از اطراف آن مسجد هفتاد هزار نفر
محشور شده و بدون حساب وارد بهشت میشوند. خداوند هیچ پیامبري را نفرستاد مگر این که در آن نماز گذارد و در آن جا
سنگی است که صورتهاي همه پیامبران در آن نقش بسته است. و هر کس که در آن جا از خدا امان بخواهد خدا از آن چه که
میترسد در امانش میدارد. شب و روزي نیست که فرشتگان به زیارت آن جا نیایند و عبادت پروردگار ننمایند. آیا میدانی که
اینجا وادي محبوب است. چهل شب چهارشنبه رمزي است میان او و دلشدگانش. بسیارند آنان که با این چلهنشینی او را به دست
آوردهاند و با این بیتوته و دلباختگی بالاخره در آغوش او اطراق کردهاند. وقتی آمد، اینجا خانه او خواهد شد، خانهاي که صحنش
معبد خضر و ادریس و ابراهیم است و اندرونش مقام و مسجد او. و اگر چه کف این خانه از خاك باشد و سنگی و زینتی زیورش
نشده باشد ولی با همه سادگیاش آنقدر آسمانی است که تو، پا برهنه میکنی تا به این زمین آشنا شود! و چقدر مشتاقی که
رویش غلت بزنی و خاك خورده بیت او شوي. قلبت را اینجا پهن کن و خواستی برگردي برش ندار! شاید روزي فرش زیر پاي او
شود... واديالسلام قبرستانی است در شهر نجف اشرف، محل آمد و شد ارواح پاکان و عرش نشینان. وجود قبر دو پیامبر هود و
صالح گواهی بر قدمت آن دارد. اینجا گورستان نیست و نورستان است. نورستانی که استغاثه افروخته! و تو اگر درماندهاي مقام او
خوشمکانی است. براي عرض حال ناخوشت، براي گفتن این که داغان شدهاي، خرد شدهاي ، پوشیدهاي! باید براي غربت او نالید،
براي شکایت این که از نارفیقان عقب ماندهاي و دلت پر میزند براي یک قطره شفقت فراموش شده! این جا جاي ابراز این
زخمهاست! همه را نثار قدومش کنی. که در اینجا مقامی است به نام او. اینجا گورستان نیست، نورستان است و هرگز از او بعید
نیست یک شبه همۀ این لیالی ظلمانی تو را منور کند... مسجد جمکران در فراسوي این دیار در نزدیکی شهر قم مسجدي است که
ساخته شده است و او ما را به سوي خود فرا میخواند و میگوید که اینجا را « توسط حسنبن مثله جمکرانی » به دستور امام زمان و
گرامی دارید که زمین شریفی است. خداوند آن را از سایر زمینها برگزیده و به آن امتیاز داده است. هر روز که این تن خرد و
خسته را به دوش میکشی و به کوچه و بازار میبري، وقتی باز میگردي انبوهی از دود آلودگی به سر و صورتت نشسته. نمیدانی
این دردها را کجا معالجه کنی و کدام طبیب دارویی به تو میدهد که به دردت بخورد! این بی نشانی او تو را فرسوده است. تنها او
درد آشناي توست و نه هیچ کس دیگر! اما تو میخواهی به کجا بروي و حرفهایت را بزنی؟ کدام در است که نیمه شب به رویت
گشوده شود و تو را مزاحم نداند؟من راهش را بلدم او در بیابانی برایت معبدي ساخته تا دستان نرمش را دور از دسترس ندانی و
و اگر جز خدا و ولیش به استعانت دیگري مطمئن باشی محکومی به « ایّاك نعبد و ایاك نستعین » ... براي نجوا با او سرگردان نشود
شکست. قصه کمان قامتی را باید در حریم غریم گفت، غریمی که غرامت دیده است از رنجهاي سابقهدار! سیمرغ تو بر قله قاف
صفحه 40 از 56
نیست، همین نزدیکیهاست! به آسمانها نرفته فقط نشانی آشیانش معلوم نیست! پس او را بخوان به گفتوگوي خودمانی، اکنون
که درمعبد موعودیانی! حج حج یعنی پا نهادن در مخاطرهاي بزرگ یعنی به پیکار رفتن با آلایشها، یعنی کندن از ظواهر یعنی
رجوع به درون... همه زینتها و زیورها را دور میریزي و خودت را پنهان میکنی میان معصومیت احرام. اینجا باید پایان همه
تباهیها باشد و ابتداي زیباییها. اینجا باید سکوي پرواز به ملکوت باشد و فرودگان عادت خاك! و همه اینها مگر بدونزانو زدن
در پیشگاه حجت خدا تحقق مییابد؟ حجتی که حال و هواي او را نداشته باشد حج جاهلی است. وقتی این جامه به بر میکنی
انگار بال درآوردهاي، میخواهی تا دوباره به دام نیفتادهاي هر طور که شده خودت را به او برسانی و بگویی چقدر دوستش داري!
بگویی کاري کند تو همیشه محرم میقاتش باشی و محرم میعادش. عشق را با او وعده کنی و اشتیاق را معاهده بندي. مطمئنی به
اما یرونه و لا یعرفونه؛ او را میبینند » . گفته نایب او که سوگند خورده، او هر سال به حج مشرف میشود و مردمان رؤیتش میکنند
ولی با همین یک حرف ماتم گرفتهاي که او مرئی باشد اما ناشناس! و تویی که همه این سفر را به خاطر او آمدهاي « ولی نمشناسند
و از شناساییاش محروم بمانی... اگر به طواف میروي به گرد وجود او میگردي و اگر حجر را میبوسی زبان حال توست براي
تمام الحج لقاء الامام کمال » لحظه دیدار. و عرفات وادي دلسوختگان آفتاب وجودش که اینجا و آن جایش را پرپر میزنی و
. 1 و خوشا به حالت اگر لقاي او را دریابی که دُر یافتهاي. پینوشت: 1. کلینی، کافی، ج 1 « حج، دیدار امام
دعا، برات حضور
رستگار شدن به دیدار آن حضرت در بیداري یا خواب در این مکرمت به طور خصوصی خبري وارد است که: مجلسی در بحار به
نقل از کتاب الاختیار سید علی بن حسین بن باقی از امام صادق(ع) آورده که فرمود: هر کس بعد از هر نماز واجب این دعا را
بخواند، محمد بن الحسن(ع) را در خواب یا بیداري خواهد دید: بسم الله الرّحمن الرّحیم اللّهمّ بلّغ... که ان شاءالله تعالی در بخش
آینده تمام این دعا را خواهیم آورد که مشتمل بر دعا براي فرج آن حضرت است. و نیز از کتاب جنت الأمان از امام صادق(ع) نقل
کرده که فرمود: هر کس بعد از نماز صبح و بعد از نماز ظهر بگوید: اللّهمّ صلّ علی محمدٍ و عجّل فرجهم، نمیمیرد تا این که قائم
آل محمد(ص) را درك کند. و شیخ جلیل حسن بن فضل طبرسی در کتاب مکارم الاخلاق مرسلًا نقل کرده که: هر کس این دعا
را بعد از هر نماز واجب بخواند و بر آن مواظبت نماید آن قدر زنده بماند که از زندگی ملول گردد، و به دیدار صاحب الامر(ع)
مرسلًا نقل کرده که: هر کس این دعا را بعد از هر نماز واجب خواند و بر آن مواظبت نمایند آنقدر زنده بماند که از زندگی ملول
گردد، و به دیدار صاحبالامر(ع) مشرف شود، اول دعا این است: اللّهمّ صلّ علی محمّدٍ، اللّهمّ إنّ رسولک الصّادق المصدّق... این
دعا نیز مشتمل بر دعا براي تعجیل فرج مولاي ما حضرت(ع) است که با چند طریق و روایت آن را در بخش آیندة کتاب خواهیم
آورد ان شاءاللّه تعالی. تذکر و تشویق: بدان که من از آغاز دوران تکلیف و بلوغ بر این دعا مواظبت داشتهام و تاکنون سه بار در
خواب به دیدار حضرتش مشرف گشتهام به طوري که برایم یقین حاصل شد که او مولایم صاحبالزّمان(ع) است. یکی از آن سه
بار این که: شبی در خواب دیدم در حالی که یکی از پیغمبران بنی اسرائیل با آن حضرت بود به خانه اي که در آن ساکن هستم
وارد شد و در آن اطاقی که به سمت قبله است تشریف آورد، و به من امر فرمود که مصائب مولاي شهیدمان حضرت اباعبدالله
الحسین(ع) بخوانم، امر مطاعش را امتثال کردم و آن جناب رو به روي من به حال استماع نشست و چون ذکر مصیبت را به پایان
بردم به زیارت حضرت سیّدالشهدا(ع) پرداختم به سوي کربلا، و سپس زیارت حضرت ابوالحسن امام رضا(ع) خواندم به سمت
طوس، آنگاه رو به سوي حضرتش زیارت مولایم حضرت حجت(ع) را خواندم، و چون تمام این ها را به پایان بردم و آن حضرت
خواست تشریف ببرد آن پیغمبري که با آن جناب بود از سوي بزرگوار وجهی به من داد که مبلغ آن را نمیدانم، و از نظرم غایب
شدند. فرداي آن شب که از روز بهتر بود و از خورشید درخشنده تر، یکی از علماي بزرگوار را ملاقات کردم، او به من مبلغ خوبی
صفحه 41 از 56
داد که همچون باران بهاري پربرکت بود. پس گفتم: این است تأویل خوابی که پیشتر دیدم، خداوند آن را تحقق بخشید و صحت
خوابم را آشکار نمود تا شوقم فزونتر گردد. اضافه بر این پس از این خواب آنقدر برکتهاي باطنی و علوم کامل و معارف ایمانی
و الطاف ربانی به من عنایت شد که زبان خامه از بیان آن ناتوان است، و در سبب تألیف کتاب خواب دیگري ذکر کردم و در جاي
دیگر از همین کتاب سومین خواب نیز آمده که مایۀ عبرت و بینش است.
سیماي حضرت مهدي(ع) در کلام نبوي
یاوران و دشمنان حضرت مهدي (عج) در بیت المقدس رضا عباسپور اشاره: پیامبر اعظم اسلام (ص) مجموعۀ تکامل یافتۀ فضائل
همۀ انبیا و اولیاي الهی در طول تاریخ، و درخشانترین کهکشان عالم وجود است که هزاران منظورمه و خورشید درخشان فضیلت
و کرامت را در خود جاي داده. علم توأم با اخلاق، حکومت همراه با حکمت، عبادت همراه با خدمت به خلق، جهاد توأم با
رحمت، عزت همراه با فروتنی، روزآمدي توأم با دوراندیشی و صداقت با مردم در عین پیچیدگیهاي سیاسی از ویژگیهاي بارز
پیامبر اکرم(ص) است. جلوة آشکار و مظهر اسماي خداوندي، نمونۀ انسان کامل و سرآمد تمام پیامبران و خاتم رسل است 1. پیامبر
رحمت و رأفت دربارة ویژگیهاي یاران و دشمنان آخرین جانشین خود، یعنی حضرت مهدي(ع) بیاناتی دارند که به اجمال به چند
نمونه از آنها اشاره میکنیم. آنچه که از مدتها قبل و به طور مشخّص در چند سال اخیر مسئله مهم جهان اسلام بوده، تقابل
سختِ میان رژیم اشغالگر قدس و حامیان بیتالمقدس است. صهیونیسم از تحریف دو دین یهودیت و مسیحیت، در جهت نیل به
اهداف سیاسی و منفعت طلبانۀ خود بهره برده است. جنگی که هم اکنون، همه روزه در بیت المقدس شاهد آن هستیم چیزي جز
تقابل دیرینۀ یهودیان متعصب علیه مسلمانان این سرزمین نیست. آنچه که در بیانات رسول اکرم(ص) مشاهده میشود، توصیف بیت
المقدس، و تشریح جایگاه یهودیان در آخرالزّمان است، که در این جا به برخی از آنها اشاره میکنیم. طایفه حق در بیت المقدس
همیشه گروهی از امت من پیروزمندانه دین را حفظ میکنند، بر دشمنانشان چیره و غالباند، مخالفت » : رسول خدا(ص) میفرمایند
با آنها به جز زحمت و مشقّتی که به آنها میرسد، ضرري برایشان ندارد، تا این که امر پروردگار (ظهور) بیاید و آنها در همین
وضع باشند. گفتند: اي رسول خدا آنها کجا هستند؟ حضرت فرمود: در بیت المقدس و اطراف آن. 2 در روایتی دیگر از پیامبر
اعظم(ص) نیز به این جنگ مستمر و همیشگی اشاره شده است، این روایت اشاره به مقاومت امت اسلامی در برابر دشمنان اسلام
کمی قبل از ظهور حضرت مهدي(ع) در مناطق شام، فلسطین و ایران دارد، در این روایت آمده است: همیشه گروهی از امت من بر
دروازههاي دمشق و اطراف آن، و بر دروازه هاي بیتالمقدس و اطراف آن جنگ میکنند، عدم یاري کسانی که خواري آنها را
میخواهند ضرري به حالشان ندارد آنها پیروزمندانه بر حق ثابتاند تا قیام (حضرت مهدي(ع)) به پا شود. 3 ورود حضرت
مهدي(ع) به بیتالمقدس بیاناتی از رسول اعظم(ص) دلالت بر ورود حضرت مهدي(ع) به بیت المقدس، پس از امر ظهور دارد،
نبی اکرم(ص) میفرمایند: مردي از امت من ظهور خواهد کرد؛ به سنّت من عمل میکند، خداوند برکت را از آسمان براي او فرو
خواهد فرستاد و زمین، برکات خود را براي او بیرون خواهد ریخت. زمین را آکنده از عدل خواهد نمود، همچنان که پر از جور
شده است، هفت سال بر این امت حکومت کرده و وارد بیتالمقدس خواهد شد. 4 نزول عیسی(ع) به یاري مهدي(ع) در
بیتالمقدس در روایتی از پیامبر اکرم(ص) آمده است: سوگند به کسی که جانم در دست اوست، عیسی بن مریم میان شما به
عنوان حاکم عادل از آسمان نازل خواهد شد. او امام و پیشواي عادل بوده، صلیب را شکسته، خوك را کشته، جزیه را برداشته و آن
از ،« جابربن عبدالله انصاري » از ،« ابوسعید خدري » ، قدر مال به مردم میدهد که کسی حاضر به پذیرفتن نیست. 5 و در روایتی دیگر
علی(ع) روایت کرده که فرمود: مهدي(ع) از ذریه و فرزندان من است که میان رکن و مقام ظهور نموده و پیراهن ابراهیم، قباي
اسماعیل و کفن شیث(ع) را بر تن دارد که شاهد آن فرمودة پیامبر اکرم(ص) می باشد: عیسی بن مریم از آسمان فرود آمده و
صفحه 42 از 56
همراه مهدي(ع) که از فرزندان من است، قرار میگیرد، بنابراین زمانی که ظاهر شد... او را بشناسید. 6 در بیانات نبوي دیگر از
استخراج گنجهاي بیتالمقدس از شهرهاي روم و برگردانیدن آنها به بیتالمقدس توسط حضرت مهدي(ع) سخن به میان آمده
است. 7 اکنون که برخی از احادیث پیامبر اکرم(ص) را در مورد بیتالقمدس بیان کردیم، به جایگاه گروهی از یهودیان در کلام
آن حضرت(ص) میپردازیم، گروهی که سپاه دجّ ال شمرده شدهاند. یهودیان از نگاه حضرت عیسی(ع) رسول اعظم(ص)
میفرمایند: حضرت مسیح، عیسی بن مریم کنار پل سفید بر دروازة شرقی دمشق در کنار درختی، از آسمان فرود خواهد آمد.
دستهایش را بر دوش دو فرشته نهادهاند، بر تن او دو لباس (مانند لباس احرام) است که یکی را پیراهن قرار داده و دیگري را به
صورت ردا پوشیده است. وقتی سرش را به پایین میاندازد، گویا دانههاي گوهر از سر و رویش میریزد. آن گاه یهودیان، نزد او
آمده، میگویند: ما یاران تو هستیم، میفرماید: دروغ میگویید. سپس مسیحیان نزد او رفته میگویند: ما اصحاب تو هستیم،
میفرماید: دروغ میگویند. یاران و اصحاب من مسلمانانند. آنگاه وارد اجتماع مسلمانان شده ملاحظه میکند که خلیفۀ آنها
حضرت مهدي(ع) میخواهد نماز بگزارد. از اینرو پشت سر آن حضرت براي نماز میایستد. خلیفۀ مسلمانان به او میگوید: اي
مسیح خداوند! تو براي نماز جلو بایست، اما او پاسخ میدهد که شما باید براي اصحابت نماز بخوانی، خداوند از تو راضی میباشد،
من آمدهام که وزیر باشم نه امیر. آنگاه خلیفۀ مهاجران حضرت مهدي(ع) دو رکعت نماز (شکسته) میخوانند که عیسی بن مریم
هم در آن شرکت دارد، پس از آن یک بار هم حضرت مسیح نماز را میخواند. 8 یهودیان، سپاه دجّال پیامبر خدا(ص) میفرمایند:
دشمن خدا دجّ ال هنگامی که خروج میکند عدهاي از مردم و یهودیان همراه او هستند... من اوصاف او را براي شما بیان
میکنم، او هنگام خروج یک چشم دارد و در پیشانیش نوشته شده: کافر و او همان، مسیح کذاب و دروغگو است. سیزده هزار زن
یهودي دنباله رو دجال خواهند بود. خداوند رحمت کند مردي را که زن و فرزند خود را از پیروي دجّال باز دارد. و تنها نیرویی که
میتواند علیه دجّال به کار رود، قرآن است و چنانچه بلاي شدیدي به دجال وارد شود، شیاطین به کمک او آمده و به او میگویند
که از ما علیه هر که میخواهی کمک بگیر و استفاده کن. 9 جنگ بین مسلمانان و یهود و بالاخره، روایتی از پیامبر(ص) که اشاره
به جنگی میان مسلمانان و یهود دارد. متن این روایت این گونه است: یهودیان با شما خواهند جنگید و شما بر آنها پیروز و مسلط
خواهید شد، تا آنجا که اگر یهودي پشت سنگی پنهان شود، آن سنگ میگوید: اي مسلمان! این شخص که پشت من قرار دارد
یهودي است، او را به قتل برسان. 10 به امید پیروزي زودهنگام مسلمانانی که سالهاست براي برپایی حق با دشمنان حق و حقیقت
3. الدالمنثور، ج 6، ص . 2. کنزالعُمّال، ج 12 ، ص 283 .1/1/ میجنگند. پینوشتها: 1. از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی، 85
. 6. مستدرك الوسائیل، ج 2، ص 321 . 5. جمع الجوامح، ج 1، ص 866 . کنزالعمال، ج 14 ، ص 322 . 4. منتخبالاثر، ص 183 .61
. 9. النهایه، ج 4، ص 373 . الدرالمنثور، ج 5، ص 354 . 8. مسلم، ج 4، ص 2253 ، ینابیع الموّده، ص 182 . 7. عقدالدّرر، ص 201
. 11 . معجم احادیث الامام المهدي، ج 1، ص 313 . 10 . الترمذي، ج 4، ص 508 . کنزالعمال، ج 14 ، ص 204
شرحی بر تصویر منتشر شده منسوب به صاحبالزمان(ع)
مجتبی الساده مترجم: سید شاهپور حسینی در روزهاي اخیر قطعه فیلمی ویدئویی حاوي تصویر شخصی عادي که در مراسم عزاداري
در کربلا شرکت کرده است، از طریق پست الکترونیکی (ایمیل)، بلوتوث و سایتهاي اینترنتی در میان محافل شیعیان منطقه خلیج
فارس منتشر شده و گفته شد. که تصویر امام مهدي(ع) است. این مسئله شبهات و تردیدهایی را در مورد درستی یا نادرستی آن
باعث شده است.از اینجاست که ما ناگزیریم از برخی از حقیقتها در مورد مسئله مهدویت آگاهی داشته باشیم و پس از آن
میتوانیم بر درستی یا نادرستی این تصویر حکم دهیم. 1. روایتهاي زیادي وجود دارد که بر زبان آوردن نام واقعی امام مهدي(ع)
را حرام دانسته و این خود به خاطر ترس از به (خطر افتادن جان) ایشان است. حال اگر نام بردن ایشان آنقدر حرمت دارد، پس
صفحه 43 از 56
پخش تصویر ایشان چگونه است و چه حکمی خواهد داشت؟ 2. روایتهاي زیادي وجود دارد که مشخص کردن وقت و زمان
ظهور امام مهدي(عج) را حرام دانسته و این هم به خاطر پیروزي و موفقیت انقلاب و یا جنبش مبارك ایشان در ابتداي ظهور است.
زیرا در صورت آگاهی دشمنان از زمان ظهور امام(ع)، آنان براي از میان بردن ایشان در آغاز حرکتشان و پیش از آنکه همراه
یاران و اصحابشان قدرت لازم را به دست آوردند، آماده خواهند شد. 3. تواناییها و امکاناتی که در اختیار امام است، قدرت پنهان
. و غائب بودن را بدون هیچگونه نقطه ضعفی به ایشان میدهد و حکایتهاي دیدار با ایشان بزرگترین دلیل بر این مسئله است. 4
روایتهایی که دیدن و مشاهده ایشان را در زمان غیبت، تحریم و تکذیب میکنند، بزرگتر میکنند، بزرگترین دلیل بر این
مسئله است و بهترین مصداق براي اینکه کسی بگوید ایشان را دیده است... و اگر معنی روایتها، ادعاي نائب یا سفیر بودن از
جانب ایشان باشد... از این باب مشاهده امام تطابق مییابد. 5. فراموش نکنیم که در زمان و پیش از ظهور پاك امام(ع) اشخاص
زیادي وجود داشته و یا وجود خواهند داشت که ادعاي مهدویت و مهدي بودن میکنند و روایتها نیز در مورد این مسئله صراحتاً
سخن گفتهاند، سخن گفتهاند، پس در اینجا لازم است که از این مسئله هم غافل نباشیم. باید دانست که عشق و اشتیاق ما نسبت به
صاحبالزمان جانهاي ما فداي او باد ما را وا میدارد که ایشان را در معرض خطر قرار ندهیم؛ و این مسئله چگونه خواهد بود
شیخ علی » . زمانی که دشمنان به دنبال آن هستند که ایشان را از بین ببرند و ما با ساده لوحی خود آنها را در این امر یاري دهیم
در کتاب عصر ظهور گفته است که سازمان اطلاعات امریکا پروندهاي کامل در مورد صاحبالزمان(عج) دارد و این « کورانی
پرونده تنها چیزي که از امام کم دارد، عکس ایشان است. در این حال و به فرض این که این تصویر واقعی و درست باشد، آیا ما
باید مانند کسانی که اخیراً ، این تصاویر را منتشر کردهاند با سادگی تمام تصویر امام را به دشمنان ایشان بدهیم، یا آن را نزد خود
نگهداریم؟ این مسئله چگونه خواهد بود اگر ما بدانیم که به دست آوردن تصویر و عکس ایشان غیر ممکن است، زیرا خداوند
پاك و بلندمرتبه حفاظت و نگهداري از ایشان را در زمان غیبت به عهده گرفته است.در اینجا باید این سؤال را مطرح کرد که آیا
باشد « خیر » این امکان وجود دارد که تصویر و عکس واقعی امام بدون رضایت ایشان به جایی نفوذ کند و رسیده شود؟ اگر پاسخ
پس چرا این تصاویر منتشر شده و تحت چه عنوانی؟ و چرا این تصاویر در میان شیعیان اهل بیت(ع) گسترش یافته است؟! ما باید
براي دریافتن حقیقت امور آگاهی و ادراك داشته باشیم و با عقل حوادث را بسنجیم نه با احساسات، پس واقعیت به دست آوردن
تصویر امام(ع) امري سهل و آسان نیست، در غیر این صورت ما در مورد امکان واقعی یا غیرواقعی بودن این تصویر به شک
میافتادیم.حال شما حکم کنید که آیا این تصاویر مربوط به ولیعصر(ع)، و امام زمان (عج) که جانها فداي او باد است یا
داستانی غیر واقعی و نادرست است؟ ما بیچارگانی هستیم که وقتمان را در جستجوي امام(ع) در خارج به هدر میدهیم در حالیکه
ایشان در دل هر انسان مؤمنی جاي دارند.
معرفی میراث مکتوب مهدوي
اصطلاحی است قرآنی، به معناي سراي صلح، امن و سلامت، که دو بار در قرآن کریم به کار رفته « دارالسلام » عبدالحسین ترکی
است: لهم دار السّلام عند ربّهم و هو ولیّهم بما کانوا یعملون. 1 براي آنان نزد پروردگارشان دارالسلام (براي سلامت، بهشت)
محفوظ است و او به خاطر کار و کردارشان، دوستدار آنان است. همچنین: واللّه یدعوا الی دارالسّلام و یهدي من یشاء إلی صراطٍ
مستقیم خداوند به سوي دارالسلام میخواند و هر کس را که بخواهد به راه راست هدایت میکند 2 مفسران شیعه و اهل سنّت،
دارالسّلام را به معناي بهشت گرفتهاند که جهت آگاهی میتوان به تفاسیر علی بن ابراهیم قمی، مجمعالبیان و طبري در ذیل آیههاي
گرفته است. زاهد غرور داشت، سلامت نبرد راه « بهشت » مذکور مراجعه کرده حافظۀ شاعر عارف ایرانی نیز دارالسلام را به معناي
رِند از رهِ نیاز به دارالسّلام رفت کتاب دارالسّلام که در این مجال و مقال در مقام معرفی آن هستیم از آثار ارزشمند و میراث گران
صفحه 44 از 56
قدري است. که در حوزة مهدویّت، دربارة امام عصر(ع)، وظیفۀ منتظران و غیبت صغري و کبري و مسائل مرتبط با آن به قلم فقیهی
فرزند « علامه محمود میثمی عراقی » برجسته و عالمی وارسته از سر ارادت و خلوص نیّت به نگارش درآمده است.مؤلّف آن مرحوم
صحابی معروف امیرمؤمنان علی(ع) است و پیداست که محبّت به علی و فرزندانش را « میثم تمار » جعفر بن باقر بن قاسم از نوادگان
از نیاي بزرگوار خود به ارث برده است. میثمی عراقی بنا به اشاراتی که خود در کتاب دارالسلام دارد، از دانش آموختگان و
در حوزه کهن و دیرینۀ نجف اشرف بوده و سالیانی در جوار « مرتضی انصاري » شاگردان استاد اعظم و شیخ معظّم مرحوم
امیرمؤمنان و پیشواي پارسیان از سرچشمۀ کوثرکرامت علوي(ع) جرعهها و جامها برگرفته است. نام کامل این کتاب دارالسّلام،
سیّد » میباشد که چاپ اول این کتاب با هیأت جدید در زمستان 1380 با ویرایش و تحقیق «( علی ذکر من فاز بسلام الامام(ع
آن را منتشر کرده است. سبب تألیف « ایران نگین » انجام شده و در حجمی حدود هزار صفحه به سامان رسیده و « ابوالحسن حسینی
این حقیر سر تا پا تقصیر بر خود » : و نامگذاري کتاب مرحوم مؤلّف، علّت تألیف کتاب را خیلی کوتاه و گذرا چنین آورده است
واجب داشتم که مختصرکتابی، که مشتمل باشد بر امور متعلّقه به آن جناب امام عصر(ع) و ذکر کسانی که در بیداري یا خواب
به شرف دریافت حضور آن بزرگوار فایز و شرفیاب شدهاند، و ذکر بعضی امور واقعه در عصر او، به لغت فارسیّه نوشته تا آنکه
باعث تذکر غافلان، ارشاد گمراهان و روشنایی چشم زنده دلان... گردد و چون عهدة مقصود در آن، ذکر اشخاصی بود که فایز به
لقاي آن امام عالی مقام(ع) شدهاند، مناسب آمد که موسوم باشد به: دارالسلام، المشتمل علی ذکر من فاز بسلام الامام(ع). 3 آثار
مؤلف محقّق محترم کتاب هیچ اطلاعاتی پیرامون مؤلف، آثار و استادان او و اساساً این که آیا کتاب نسخه خطی یا چاپی بوده در
مقدمۀ کتاب نیاورده اما خود مؤلف، اطلاعات مجملی دربارة خود به مناسبت و مقتضاي کلام آورده است، از جمله این که وي در
به تحصیل اشتغال داشته است. 4 و حاشیۀ ملا عبدالله و « شاهزاده » در مدرسۀ « بروجرد » اوایل شباب مقارن 1263 ق در شهر
فرا گرفته است. 5 مرحوم میثمی عراقی چنانکه خود خاطرنشان کردهاند: « آخوند ملّا علی کزازي سنجانی » مختصرتلخیص را نزد
براي توفیق در تالیف و تصنیف به مدینۀ علم، حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) متوسل میشوند و سرانجام در رؤیایی شیرین و دلنشین »
به زیارت حضرتش نائل و فایز میشود و به دنبال آن دروازة توفیقات بر وي گشوده میگردد و موفّق میشود آثاري در علوم
بنگارد و در اولین گام مشکوة النیّرینرا در مناقب و مصائب معصومین(ع) تألیف « فضائل و مناقب » و « فقه و اصول » مختلف از جمله
پس از پایان تحصیلات اراده کردم که در مقام » : میکند. علامه میثمی عراقی در دارالسّلام از این موضوع این گونه یاد میکند
تصنیف و تألیف برآیم و آثاري براي تذکّر خود و انتفاع برادران [ایمانی] به قید تحریر درآورم. در اوّلین قدم چنان دیدم که در اول
امر، تحفهاي لایق موالی خود که بزرگان دین میباشند، فراهم آورم تا شاید با کسب توجه و شفاعت ایشان موفّق به این امر شوم.
6«. لهذاکتاب مشکوةالنیرّین را که در مناقب و مصائب معصومین(ع) است و بیست هزار بیت( = سطر) کتابت میشود، تألیف کردم
پس توفیق یافته، کتابهاي جوامع و قوامع را در اصول، و ...» : مؤلف پس از بیان رؤیاي خود، آثار خود را این گونه نام میبرد
و [جلد دوم آن] بیرون آمد. و بعد « طهارت » [ کتاب لوامع را در فقه نوشتم. همچنین در فقه، کتاب خزاین را شروع کردم که [بخش
از آن از نجف خارج شدم و تاکنون تقریباً 6 سال میشود که اسباب، متفّرق شده و دیگر به سبب بیکتابی و بیاسابی نتوانستم
7 آنچه از مطالعۀ «... چیزي از آن را بنویسم. و به سبب آنکه کلًا از این کار باز نمانم، تألیف این کتاب دارالسلام را اختیار کردم
کتاب دستگیر خواننده میشود این است که نیّت مؤلف از آغاز، نقل تشرّفات، مکاشفات کسانی بوده که در خواب یا بیداري به
حضور آن آفتاب عالمتاب نائل آمدهاند. در این کتاب داستانها و شرفیابیهایی یافت میشود که براي اولین بار نقل گردیده
است. تشرّفات متعددي که مؤلف از افراد موثّق و اشخاص معتمد شنیده و گردآوري کرده که اگر همّت و خلوص نیّت آن بزرگوار
نمیبود، بسیاري از آنها در اثر گذشت زمان به فراموشی سپرده میشد. نکتۀ دیگر آن که مؤلّف در نقل مکاشفات و تشرّفات تنها
به شنیدهها و گفتهها بسنده نکرده و تا جایی که براي وي مقدور بوده، اصل واقعه را یا خود از زبان آن نیکبخت شنیده یا کتباً از
صفحه 45 از 56
وي درخواست کرده یا کسانی را فرستاده و صورت مکتوب آن رویداد را جهت استفاده از کتاب طلبیده است. براي نمونه نقل
میکند: روزي شخصی از فضلا؛ سخن در ذکر اشخاصی که در غیبت کبري به این کرامت عظمی دیدار امام عصر(ع) فایز
حکایتی دارد. حقیر چون طالب درج این مطالب بودم، « قندهاري » شدهاند به میان آورد و بیان داشت که در این باب جناب
8 این ویژگی بر اتقان و استحکام کتاب «... [شخصی] را فرستاده، صورت واقعه را به خط خود آن جناب درخواست کردم
میافزاید.علامه میثمی، دارالسلام را در 6 بخش، و هر بخش را در چند فصل سامان داده است که گزارش کوتاهی از مطالب و
مسائل مطرح شده، جهت استحضار و اطلاع خوانندگان میآید.مؤلّف، اساساً نیمۀ اوّل کتاب را به مسائل نظري، بحثها، ایراد
اثبات وجود امام معصوم در این » شبهات و پاسخگویی به آنها اختصاص داده است و نیمههاي دوم را به تشرّفات. بخش اوّل کتاب
مطلب را چنین تقریر میکند: وجود امام معصوم، در هر عصري که نبی « قاعدة لطف » را در بر میگیرد که نویسنده با تکیه بر « عصر
نباشد، لطف است و بر لطف بر خدا واجب [است].پس نصب امام معصوم واجب است. آن گاه پیرامون قاعدة مزبور توضیحاتی را
استناد « خالی نبودن زمین از حجّت » داده، سپس به شبهات آورده شده، پاسخ میگوید. علامه میثمی عراقی، در ادامه به حدیث
پرداخته، بیان میکند: اگر وجود «... من مات و لم یعرف » میکند و روایاتی را در این باب نقل میکند و در پایان بحث، به حدیث
9 فقیه .« امام معصوم واجب نبود، وجوب معرفت او چه معنا داشت؟ پس معرفتِ امام، بدون وجوب او نشاید و وجود او لطف باشد
مؤلّف، در بخش دوم کتاب آوردن نُصُوصی از پیشوایان دین در این خصوص که آن امام معصوم، به اجماع همۀ معصومین،
خدمت مهدي(ع) میباشد بحث را از شیوههاي عقلی و کلامی کاملًا نقلی و روایتی میکند و با آوردن سخنان و بیاناتی ازخاتم
پیامبران (ص) تا امام حسن عسکري(ع) کلام خود را مستند کرده و قوّت میبخشد. تکیه مؤلف در این بخش عمدتاً بردو کتاب
« وقوع غیبت در امتهاي پیشین » بحارالانوار و کمالالدین اثر شیخ صدوق(ره) است. میثمی عراقی در بخش سوم دارالسلام به سنت
پرداخته، اشاره میکند: آیات و اخبار بسیاري دلالت دارند بر اینکه هر چیزي که در امتها بیسابقه واقع گردیده، [ناگزیر] باید در
این امّت، جاري و واقع گردد. و شکّ و شبههاي نیست در وقوع غیبت در امّتهاي بیسابقه ازبراي انبیا و اوصیا و غیر ایشان. پس
« شبهات خصم عنود و دفع آنها » در این امّت هم باید از براي نبی و وصی، مانند آن [جریان] واقع شود. 10 بخش چهارم کتاب به
طول عمر و استبعاد غیبت آن حضرت، بررسی شده و مؤلّف در حدّ توان، شبهات را » اختصاص یافته، در این بخش مقولاتی از قبیل
« علامات ظهور » ،« غیبت کبري » پاسخ گفته است. بخش پنجم، که مفصّلترین و مبسوطترین بخش کتاب است، بحثهایی در باب
و همچنین افرادي که در خواب یا بیداري به محضر جان جانان مشرّف شدهاند را در بر دارد و سرانجام بخش ششم « بیان خروج » و
نوادري از وقایع، حکایات، معجزات، کرامات و رؤیاها است که مؤلّف از آنها اطلاع یافته » که آخرین بخش کتاب است، در بیان
و مشتمل بر کشف از عالم مثال و بعضی خوابهاي بیداري آفرین و معجزات قاهره و کرامات باهره است. 11 مؤلف این بخش را با
ذکر رؤیاي صادقهاي از خود و دیگر افراد موثّق و بعضاً از دیگر کتب پیشینیان به پایان برده و دامن دفتر را با آوردن معجزات
دیگري از سایر امامان معصوم(ع) برچیده و میبندد. دارالسلام از بدو انتشار مورد توجه و اعتماد شیفتگان و شیعیان ولیامر(ع) واقع
شده و عالمان و محققانی که در این حوزه قلم زدهاند به مطالب آن استناد نموده و پارهاي از تشرّفات، مکاشفات و توسّلات مؤلّف
و دیگر افرادي که رؤیا و خاطرة آنان در این کتاب آمده را در کتابهاي خود آوردهاند که براي نمونه میتوان به کتاب عبقري
اشاره کرد. در این کتاب، مرحوم «( آیت الله حاج شیخ علی اکبر نهاوندي(ره » الحسان فی احوال مولانا صاحب الزّمان(ع) اثر مرحوم
نهاوندي از علامه میثمی عراقی به عنوان عالم معاصر نام میبرد و همۀ رؤیاها، تشرفات و توسلات ایشان را در کتاب خود
با همۀ فضیلتها و مزیتهایی که دارد، و در این مجال به اندکی از آن اشاره رفت، به خاطر آنکه متعلق « دارالسلام » میآورد. 12
به چند دهۀ پیش میباشد، خالی از یک ضعف کلی نیست و آن اینکه شیوة نگارش کتاب، کمی پیچیده و مغلق است و قلم
مؤلف، ساده و روان نمیباشد. گذشته از آن، بعضی از مسائل نظري کتاب هم منسجم و روشمند نیست و همین نکته از حلاوت و
صفحه 46 از 56
ملاحت کتاب کمی کاسته است. ضمن آنکه عدم ویرایش دقیق کتاب هم، بر پیچیدهگی آن افزوده است. متأسفانه کتاب پُر از
غلطهاي چاپی و تایپی است که توي ذوق خواننده میزند. کمتر صفحهاي را میتوان یافت که خالی از غلط باشد. ناگفته پیداست
که تذکر این نکته چیزي از ارج و اجر محقق و مصحح و دیگر دست اندرکاران کتاب نمیکاهد. آنان انشاءالله نزد مولاي خود
مأجور و مشکور هستند. محقق محترم، زحمت فراوانی در پیدا کردن و نشان دادن منابع و مراجع روایات در پاورقیهاي کتاب
کشیده است. اما نوعی شتابزدگی در نشر کتاب نمایان است. از تورّق و مطالعۀ کتاب، عشق شورانگیز و علاقۀ محبت آمیز مؤلف
به ساحت امام عصر(ع) کاملًا چشمگیر است و همین کشش که از باطن پاك نویسنده بر میخیزد، خواننده را با خود در این سفر
معنوي و معراج مهدوي همراه میکند و گرد فراموشی و غبار غفلت ناشی از غیبت آن خورشید جانها و امید انسانها را از آئینۀ دل
او زدوده، جوانههاي امید به آینده را در صحن وسراي جان او مینشاند. خواندن حکایتهاي باریافتگان به کوي دوست، برکات
زیادي در بر دارد که کمترین آن این است که امام معصوم ما، از حال شیعیان و دوستدارانش غافل نیست و آنها را فراموش نکرده
و نمیکند، و سرانگشتان هدایت و ولایت اوست که در امواج فتنه و فریب به یاري برمیخیزد و سختیها و تلخیها را به شیرینی
مبدل میکند. مطالعۀ داستان به معراج رفتگان و فائزان دیدار دوست به ما یادآوري میکند که باب دیدار در عصر غیبت کبري
بسته نیست و بهترین دلیل و برترین گواه همین تشرّفات و توسّلاتی است که هر روز و هر لحظه در گوشه و کنار گسترة گیتی، روي
میدهد و تنها اندکی از آن در کتابهایی از این دست آمده است. سخن را با بیان سه رؤیاي شیرین و دلنشین از مرحوم میثمی
عراقی که حاکی از قوّت ایمان و قدرت ایقان و صفاي روح و خلوص نیِت و پاکی طینت او میباشد با طلب رحمت و مغفرت براي
وي و براي همۀ کسانی که در این کتاب نام و یادي از آنان شده، به پایان میبریم. رؤیاي اول: بیعت با امام عصر(ع) نویسنده در
فصل چهارم کتاب، در بیان نام اشخاصی که آن بزرگوار را در خواب دیدهاند، آورده است: ازاین طایفه، مؤلّف این کتاب است،
زیرا تاکنون دو دفعه در خواب، شرفیاب حضور آن جناب گشته است: دفعۀ اول در سال 1273 ق که اوایل مجاورت و اقامت در
نجف اشرف و آن ارض اقدس بود. شبی از شبها در خواب دیدم که از باب قبلۀ صحن مطهر داخل دالان شدم و دیدم که در
صحن ازدحام عامی است. از شخصی سبب [آن] را پرسیدم، جواب گفت: مگر نمیدانی که حضرت صاحبالامر(ع) ظهور فرموده
و اینک در میان ایستاده و مردم با او بیعت میکند. چون این سخن را شنیدم، متحیّر گردیدم که اگر بروم و بیعت کنم، شاید آن
ترك شود. پس با خود گفتم که « بیعت با حق » حضرت نباشد و بیعت باطل واقع شود و اگر [نروم] شاید آن حضرت بوده باشد و
میروم و با او اظهار بیعت کرده، دست خود را به سویش دراز میکنم. اگر او امام باشد، میداند که من در امامت او شک دارم.
پس دست خود را کشیده، بیعت مرا قبول نکند، [در این هنگام] روشن شود که او امام است و [من] با او بیعت میکنم. اما اگر او
امام نباشد، ضمیر من را نداند و دست دهد [که در این حال] دانسته شود که او امام نباشد، و من با او بیعت نکنم و دست خود را
بکشم. چون این نیّت را کردم، داخل صحن شده، [مشغول] مشاهدة جمال بی مثال آن حضرت [گردیدم] تا وجازم (=مصّمم) شدم
که وي خود آن حضرت است و از ضمیر و نیّت خود غفلت کرده، دست خود را براي بیعت دراز نمودم. چون آن بزرگوار آن
[وضعیت] را بدید، دست مبارك خود را کشید وحقیر از ملاحظۀ این حالت خجل و پریشان حال گردیدم. حضرت در این حال
پس دست مبارك را دراز کرده، اشاره به بیعت نمود. حقیر ملتفت ضمیر گردیده، « دانسته شد که من امامم » : تبسم نموده، فرمودند
رؤیاي دوم: من بی تو به بهشت نمیروم دوّمین رؤیا در نجف «. مسرور شده، بیعت نمودم... و در این اثنا از خواب بیدار شدم 13
اشرف بعد از آن که مدتی در آخر کار خود اندیشۀ بسیار [کردم] حاصل شد، زیرا که ملاحظۀ [عاقبت و فرجام] بسیاري از سابقین
و لاحقین و معاصرین نمینمودم که در آغاز امر در ذيّ اخیار (= پوشش نیکان) بودند، اما بعد از مدتی از آن [روش] منحرف
گردیدند و [سرانجام] با فساد عقیده مردند. این اندیشه به طوري [در من] قوّت گرفت که باعث تشویش و اضطراب خاطر گردید، تا
تشریف دارند و در اواخر مسجد ایستادهاند و جمعیت، « مسجد هندي » آنکه شبی از شبها در خواب دیدم که آن بزرگوار در
صفحه 47 از 56
اطراف آن حضرت را احاطه دارند. [در این میان] حقیر در اوائل مسجد، بین البابین (میان دودر) ایستادهام به انتظار آنکه در وقت
خروج شرفیاب شوم. ناگاه آن بزرگوار با اردة خروج [از مسجد] تشریف آوردند. چون نزدیک گردید حقیر خود را بر پاي مبارك
چون آن حضرت [این حالت] را «؟ فدایت شوم عاقبت امر من چگونه خواهد بود » : آن بزرگوار انداخته، گریان عرض کردم که
بی تو » : بدید، دست مبارك خود را دراز کرده باعطوفت و مرحمت دست مرا گرفته ، از خاك برداشته با تبسّم و ملایمت فرمودند
و چنان فهمیدم که مراد آن است که تا تو با من نباشی داخل بهشت نشوم. چون این بشارت شنیدم از غایت سرور بیدار « نمیروم
شدم و بعد از این [رؤیا] از آن اندیشه، آسوده خاطر شدم. 14 مولّف و مشاهدة دجّ ال از طرایف وقایع آن که حقیر در سالهاي
اشتغال [به درس] شاید در سال 1258 ق در شهر بروجرد در مدرسهاي که معروف به مدرسۀ شاهزاده بود، منزل داشتم. اتفاقاً شبی
در خواب دیدم که از میان در و دالان مدرسه، صدایی مهیب که بناي مدرسه از اثر این صدا لرزید بلند گردیده و جمعی از
طلاب مدرسه بر اثر این صدا از حجرات بیرون دویدند، پس از آن صدایی بلندتر و مهیبتر از صداي اول بر آمد و به طوري که
اکثر طلاب از حجرات خارج، و مترقّب صاحب آن آواز شدند. ناگاه شخص مهیبی [سوار] بر خر غریبی، داخل صحن مدرسه شد و
ایّها الطّلاب! انا ربّکم الاعلی، فاعبدونی؛ اي طلاب، من پروردگار اعلاي شمایم، » به آواز بلند متوجه به سوي طلاب گردیده، گفت
بسیاري از طلاب چون این بشنیدند به سجده افتادند و شخصی از طلّاب که او را میشناختم، گویا در زمرة ملازمان او «. مرا بپرستید
بود و دیگران را به اطاعت او تحریض و ترغیب و اجبار میکرد. حتی آنکه اشخاصی را که از حجرات خارج نشده بودند بیرون
دیگر در این مدرسه کسی نمانده که اقرار به » : میآورد و به سجده و اقرار بندگی آن نابکار وا میداشت. تا آنکه [دجال] پرسید
اتفاقاً منزل من در اطاقی بود که کردار و گفتار همه را « نه، مگر فلان شخص، مرا نام بردند » : گفتند «؟ بیخدایی ما نکرده است
میدیدم و میشنیدم، و بر اثر آن آوازها هم از [حجره] بیرون ندویدم. چون سوار (دجال) این سخن بشنید، عنان به سوي اطاق حقیر
گردانید، لذا از خوف در را پوشیدم و جملهاي از آلات و اسباب در پشت در چیدم. تا آنکه [دجال] سواره آمد، در نزد ایوان اطاق
ایستاد، و آن فرد ملازم با جمعی دیگر، خود را به گشودن در واداشتند، حقیر چون دیدم که ناگزیر در را شکسته و داخل میشوند،
گفتم: «؟ آیا اقرار به خدایی من نمینمایی » : من خود در را گشوده و بیرون آمدم. پس [دجال] به من گفت « به کنارروید » : گفتم
چون این سخن را شنید با دست اشاره به آن جماعتی که در اطراف او بودند نموده و [آنها] دور « مرا با تو سخن خلوتی است »
من به تو ایمان نیارم اگر چه کشته شوم، زیرا که در اخبار از فتنههاي آخرالزمان، » : گردیدند. پس من به نزدیک او رفته گفتم
خروج شیطان و دجال باشد و از علامات و قراین حال، همانا تو دجّالی، و دانستهایم که اگر کسی به دست تو کشته شود به نعیم
چون این بشنید، انگشت .« ابدي داخل گردد و اگر به تو ایمان آورد، به دست صاحبالامر(ع) کشته شود و به جهنم داخل گردد
. خود را به دندان گزید، یعنی این سخن را کسی نداند، و با تابعان از مدرسه برفت و حقیر از خواب بیدار شدم. 15 پینوشتها: 1
4. میثمی عراقی، محمود، . 3. دائرة العارف تشّیع، ج 7، ص 398 397 . 2. سوره یس ( 10 )، آیۀ 25 . سورة انعام ( 6)، آیۀ 127
. 9. همان، ص 512 . 8. همان، صص 837 836 . 7. همان، ص 835 . 6. همان، ص 742 . 5. همان، ص 559 . دارالسلام، ص 12 11
. 466 465 ،393 / 11 . معلم، جواد، برکات حضرت ولیعصر، ص 180 . 10 . همان، ص 736 . 9. همان، ص 87 . 10 . همان، ص 37
عبقريّ ا لحسان » که تمامی حکایتها و داستانهاي « سید جواد معلم » اثر «( برکات ولی عصر(ع » 12 . براي آگاهی میتوان به کتاب
15 . همان، صص 641 . 14 . همان، ص 580 579 . را استخراج و منتشر کرده، اشاره نمود. 13 . میثمی عراقی، همان، ص 579 578
. 640
شرحی بر